معنی kwa mfano - جستجوی لغت در جدول جو
kwa mfano
به طور نمونه، برای مثال
ادامه...
بِه طُورِ نِمونِه، بَرایِ مِثال
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kwa mabano
به طور ضمنی، در پرانتز
ادامه...
بِه طُورِ ضِمنی، دَر پَرانتِز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa maana
به طور معنادار، برای معنا، از لحاظ معنایی
ادامه...
بِه طُورِ مَعنادار، بَرایِ مَعنا، اَز لَحاظِ مَعنایی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa mkono
با دست آزاد، با دست، به صورت دستی
ادامه...
با دَستِ آزاد، با دَست، بِه صورَتِ دَستی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa mkazo
به طور اضطراری، برای استرس، تکان دار، با تنش
ادامه...
بِه طُورِ اِضطِراری، بَرایِ اِستِرِس، تِکان دار، با تَنِش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa mfumo
به طور سیستمی، به سیستم
ادامه...
بِه طُورِ سیستِمی، بِه سیستِم
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa mfanano
با سازگاری، برای شباهت، به طور هماهنگ
ادامه...
با سازِگاری، بَرایِ شَباهَت، بِه طُورِ هَماهَنگ
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa tano
به طور پنجم، برای پنج
ادامه...
بِه طُورِ پَنجُم، بَرایِ پَنج
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa mfano wa mchoro
به طور نموداری، برای مثال نقّاشی
ادامه...
بِه طُورِ نِموداری، بَرایِ مِثال نَقّاشی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa mfano wa kimsingi
به طور نمونه اوّلیّه، برای یک مثال اساسی
ادامه...
بِه طُورِ نِمونِه اَوَّلیِّه، بَرایِ یِک مِثال اَساسی
دیکشنری سواحیلی به فارسی